خاطرات یک دیوانه

ساخت وبلاگ
این چند وقت بهم ثابت کردم نمیشه هم خر رو داشت هم خرما!باید راه زندگیمو مشخص کنم و انقدر جاده خاکی نرم و مسیر مستقیم رو انتخاب کنم.تقریبا یا بهتر بگم مسلما تکلیفم روشن شده و باید زندگی بدون عذاب وجدان خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 173 تاريخ : پنجشنبه 4 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:34

یه وقتهایی از یه سری اتفاقات بد آدم ناراحت میشه

یه وقتهایی میبینی یهو خیلی چیزا خیلی عجیب عوض میشن و هر چی سعی میکنی

میبینی درست نمیشه.اینجور مواقع میدونم و مطمئنم که اون مساله دیگه درست نمیشه

و بیشتر مطمئن میشم که خیر توش بوده و به نفعم بوده که اون اتفاق افتاده.

خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 163 تاريخ : پنجشنبه 4 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:34

یکی از معدود اخلاقای خوب و جالبم اینه که با شرایط هر چی هم باشه وفق میدم خودمو!

همیشه سیستمم اینه اوایل که یه اتفاقی میفته شروع میکنم غر زدن و داغون شدن بعد یهو

یه روز که از خوب بیدار میشم کاملا با شرایط خودمو وفق میدم!!!

این شرایط قرنطینه و اینا ۳ ۴ روز داغون بودم و غر میزدم ولی از جمعه شروع کردم لذت بردن

از شرایط.

فیلم میبینم ،کتاب میخونم ،بازی میکنم ،ساز میزنم ،تو حیاط با آرشا دوچرخه و سگوی بازی میکنم

و کلا دارم لذت میبرم!!!

باید از هر شرایطی لذت برد.زندگی کوتاهه

خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 195 تاريخ : پنجشنبه 4 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:34

شدم شببه جنگلیا!!!

ریشا بلند موها بلند پشت مو بلند!!!!

خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 173 تاريخ : پنجشنبه 4 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:34

1 سال تلاش کردم تا تونستم ساعت خوابمو درست کنم و شبا حداکثر 2 بخوابم و صبح ها

حداکثر 11 بیدار بشم.که اکثرا 10 بیدار میشدم.یکی از بهترین راهها بود برای اینکه حالم بهتر

باشه.این قرنطینه متاسفانه گند زد توش و الان در زندگی روزمره چیزی به اسم صبح وجود

نداره و روز از ظهر برام شروع میشه!!!

5 میخوابم تا 2 یا 3 ظهر.

 

خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 167 تاريخ : پنجشنبه 4 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:34

دل من رای تو داردسر سودای تو داردرخ فرسوده زردمغم صفرای تو داردمدتهاست به پوچی رسیدم ولی به روی خودم نمیارم.مدتهاست میدونم تهش هیچی نیست ولی اصرار برای بودن رو نمیفهمممدتهاست دارم خودمو گول میزنم ولی خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 193 تاريخ : پنجشنبه 4 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:34

اولین لحظه ای که بترسی یا شک کنی همه چیزهایی که ساخته بودی رو از دست

میدی.....

نترس

خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 185 تاريخ : پنجشنبه 4 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:34

مرا گویی تو را با این قفس چیست؟

اگر مرغ هوایی من چه دانم....

من چه دانم

من چه دانم؟

من چه دانم؟

من هیچی نمیدونم.هر چی بیشتر میفهمم میبینم هیچی نمیدونم....

اگر مرغ هوایی ،این قفس چیست؟

این قفس چیست؟

من چه دانم

من چه دانم

من چه دانم....

خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 4 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:34